فسیل داستان سه دوست را در پیش از انقلاب ایران روایت میکند که عضو یک گروه موسیقی اند و برای کسب شهرت تلاش میکنند.
فیلم آهنگ دو نفره داستان خوانندهای منظم و با برنامه به نام ایلیا است که باوجود قرارداد 10 سالهاش نمیتواند مدتی خوانندگی کند و در همین راستا با شخصی به نام پاشا آشنا میشود که قرار است جایگزین او شود. در ابتدا با جایگزینی پاشا نظم زندگی ایلیا به هم میخورد، اما رفته رفته با یکدیگر کنار میآیند و اتفاقات دیگری را با هم رقم میزنند.
این داستان ادامه داستان اخراجیها یک است. در اوایل فیلم عراقیها اقدام به کشتن مجروحین می کنند و اخراجیهای اسیر شده را به یک اردوگاه به سرپرستی رسول می برند. از طرف دیگر، خانواده آنها که قصد مسافرت به مشهد را داشتند، توسط سازمان مجاهدین خلق ایران با ربودن هواپیما و نشاندن آن در عراق ایشان را ترغیب به اعطای درخواست پناهندگی به صدام حسین میکنند. مسافران که خانوادههای اخراجیها هم جزو آنها بودند، برگه درخواست پناهندگی را پاره کرده و سرود ای ایران را میخوانند.
وزارت ارشاد قصد دارد از نخبگان ایرانی مقیم خارج دعوت کند تا در یک همایش فرهنگی به ایران بیایند و در برنامههای فرهنگی برای ایرانیان سخنرانی یا برنامه اجرا کنند. یکی از این دعوتنامهها قرار است برای یک رهبر ارکستر که شخصیت برجسته و صاحب نامی که در آمریکا زندگی میکند فرستاده شود اما...
حمید پرتوی که سالها قبل شغل خود به عنوان دادستان را کنار گذاشته و اکنون به وکالت مشغول است. وکالت جوانی به نام فرهاد (که متهم به قتل است) را به عهده میگیرد. از سوی دیگر دختر حمید (پرستو) رابطه احساسی با فرهاد دارد...
ناصر ایزدی (رضا عطاران) معلمی است که چندی پیش مقدار زیادی پول پیدا کرده و آن را به صاحبش تحویل دادهاست. او به برنامههای مختلف تلویزیونی دعوت میشود تا در مورد این فداکاری توضیح دهد و بسیار مشهور شدهاست. یک روز با او تماس میگیرند و میگویند به خاطر کار خیری که کرده برنده سفر به برزیل شده و تمام هزینههای سفر او را آژانس تعطیلات رؤیایی میپردازد. ناصر که به ظاهر فردی پایبند به اصول شریعت اسلام است راضی به این سفر نیست و آن را مناسب نمیداند اما با اصرار همسرش قبول میکند تا به برزیل برود و…
نه چپ نه راست، مسئله این نیست.
«سالهای دور از خانه» نخستین اسپینآف ایرانی است و بر 2 شخصیت خنجری و زهره که در «شاهگوش» حضور داشتند تمرکز دارد. این سریال، ماجراهای آن 2 را پس از پایان سربازی در کلانتری 110 ملت، روایت میکند.
ارژنگ و رویا بالاخره پس از سالها با یکدیگر ازدواج کرده اند و در حال رانندگی برای رسیدن به محل برگزاری مراسم ازدواجشان در شمال می باشند. آنها در طول مسیر خاطرات گذشته خود را مرور می کنند اما…
بنا به اتفاقاتی فرخ از اداره پلیس اخراج میشود و مجبور است با مشکلاتی همانند جهیزیه خواهرش و مهریه زنش دست و پنجه نرم کند. در همین کشمکشهای زندگی، دخترِ دوستش بهمن که قبلاً همکارش بوده و فردی پولدار است ربوده میشود.